الهی آنقدر بارانی میسازم نمازم را ...تا اجابت کنی دعای هوای دو نفره ام با حرم ارباب را ...
#بخدا دلی که رفت جنوب دیگر برنگشت# )-:
#باید دلتنگیم را ازین به بعد با مشتی خاک سرزمین جنوب تقسیم کنم،من و خاک بازی ....#)-:
آقاجان مرا ببر و نیاور فقط همین .....
#و زمانی که واحه جایگزین صفحات اجتماعی میشود...#
#اینجا اراک ....دلتنگ دلتنگم برای جنوب .....#)-:
داغ زینب هنوز تازه است.......دل خیمه سوزان است عباس آب می آوری؟ ....
#علمدار علمت که جزء غنایم بازگشتی جنگی کربلاست چه چشمگیرست نزد یزیدیان ...#
#قصه که به سر رسید تازه شروع عزاداری ماست#
"کلمات را بگویید به تکاپو باشند...غم ارباب شنیدن دارد "
#شام غریبان در واحه#
#عاشوراییست در کربلای دلم# )-:
# عشق به پایان رسید در کربلا اما خون تو پایان نداشت حسین# )-:
#اقاجان پدرت غربت و تنهاییش را با چاه مدینه تقسیم میکرد...اما وای که زمین کربلا چاه نداشت...# )-:
" گر پیمانه ها بشکند ،پیمان ِ با عشقم ح س ی ن نخواهد شکست"
حالم حال کبوتری زار است که اینجا با ارباب خوبان عهد بسته بزداید زین پس
غبار تجمل از رخش را...خداکند پیمان شکن نباشم...با خود عهد بسته که
به عشق آقای خوبان "ح س ی ن"زین پس خلاف ،غلاف.....خداکند عهدشکن نباشم
"پایان خط عاشقی در کربلاست"
#علمدار#
#دلتنگ شهیدگمنام دانشگاه اراک#
#شهیدگمنام فکه برایت مشتی از رمل های فکه به سوغات اورده ام# )-:
#ارباب خاک پای زائرانت سرمه چشمانم#
حسین جان دلم هوای تو را دارد خدا کند راست باشد که میگویند "دل به دل راه دارد"
دل نوشت: اقاجان میشود حس کرد بویت را در معصومیت این بچه هایی که با چشم گریان زمزمه
میکنند:اربابم عشق تو تا به خدا میبرد ما را... )-:
قصه ما به سر رسید آب به خیمه نرسید
قصه ما به سر رسید خیمه به خانه نرسید
قصه ما به سر رسید
سری که بالای نیزه ها رسید
پی نوشت: روشنست کشت غمت مرا ارباب...
#چادر خاکی مادر #
تقدیم به دختران و زنان این مرز و بوم :
هرگاه دلت را زدند از تیرگی چادرت...سیاهی کعبه را به یاد بیاور که همرنگ توست..بانوی همرنگ خانه خدا افتخار کن به رنگ چادرت که هم رنگ خانه خداست...افتخار کن به رنگ چادرت که هم رنگ چادر خاکی مادرت زهراست ...
پی نوشت:پلک دلم میپرد نشانه چیست؟...میروم به مهمانیه سکوت طلائیه ....التماس دعا
پی کدام نخودسیاه بفرستم دلم را؟!..........وقتی فقط بهانه شش گوشه ح س ی ن
را گرفته است؟حسین جان هوای 2نفره نه چتر میخواهد و نه باران...فقط یک حرم میخواهد و زائری
خسته؛شما را به جان مادرت بطلب آقا...بخدا دلتنگم...
پی نوشت:بر مشام جان میرسد بوی فکه و طلائیه...الان من و یک کاسه اشک پشت سر دلی
که روانه اش کردم به سوی جنوب .....
با خود در این گمانم که مادرت غروب پنج شنبه ها در گوش کدام مزار می نالد ز دوریت تا من
ردپای اشکهایش را سجده گاه خویش کنم؟)-:
#شهیدگمنام فکه ای دانشگاه اراک امروز به گمانم مزار4گوشه ات عطر حضور مادرت حضرت زهرا
را داشت#
#ارباب ،کربلادیده ها میگویند شبهای جمعه ،حرم دیدنیست...ارباب خوبم نمیطلبی؟تا کی باید دل
به شنیده ها بسپارم؟مگر راست نیست که میگویند "شنیدن کی بود مانند دیدن؟")-: