سوخت اما نساخت .......
دوشنبه, ۱۱ فروردين ۱۳۹۳، ۰۵:۳۵ ب.ظ
یا من بَدَا فی کُل ِ ضِلع ٍ کَسرُها أُمَّ أَبیها
ای آنکه در یکایک دندههای سینه، شکستگیاش نمایان شد
حَتّی غَدَا فی کُل قَلب ٍ قبرُها أُمَّ أَبیها
حَتّی غَدَا فی کُل قَلب ٍ قبرُها أُمَّ أَبیها
تا جایی که در هر دلی آرامگاهی برای او هست
أُمّاهُ لَو تَبکینَ قتلَ السِّبطِ فی جنبِ الفُراتِ
أُمّاهُ لَو تَبکینَ قتلَ السِّبطِ فی جنبِ الفُراتِ
مادر جان! آن هنگام که در عزای کشتهشدن حسینت در کنار فرات میگریی
نوحِی علی مَن ناضَلوا و جاهَدوا ضِدَّ الطُّغاةِ
نوحِی علی مَن ناضَلوا و جاهَدوا ضِدَّ الطُّغاةِ
از داغ آنهایی که علیه ظلم و طاغوت ایستادند و جانانه جنگیدند نیز نوحه بخوان!یا قُرَّةَ عینِ الاوصیاءِ
ای نور چشم تمام اوصیاء
أدعوکِ دَوماً هذا نِدائی
أدعوکِ دَوماً هذا نِدائی
دائما تو را می خوانم، این ندای من است
صلَّی علیکِ ربُّ السَّماءِ
صلَّی علیکِ ربُّ السَّماءِ
پروردگار آسمان بر تو درود میفرستد
فاطمة! یا بضعةَ المصطفی! فاطمة! تبکی لَکِ عینُ الوَفی
فاطمة! یا بضعةَ المصطفی! فاطمة! تبکی لَکِ عینُ الوَفی
فاطمه! ای پاره تن مصطفی! فاطمه! دیدگان وفا در عزای تو میگریند
أدعو و دمعُ العین ِ لِلکونِ صَدَی آه ٍ واویلاه
أدعو و دمعُ العین ِ لِلکونِ صَدَی آه ٍ واویلاه
صدایت می زنم و اشک چشمم به سمت جهان پژواک می شود
یا بنتَ من یَجری بکفَّیهِ النَّدَی آه ٍواویلاه
یا بنتَ من یَجری بکفَّیهِ النَّدَی آه ٍواویلاه
ای دختر پیامبری که بارش باران به اشاره دستهای اوست
سالَت دماء ُالشّیعةِ مِن قلبِ بحرینِ الحزینِ
سالَت دماء ُالشّیعةِ مِن قلبِ بحرینِ الحزینِ
اینک این خون شیعه است که از قلب اندوهگین بحرین جاری می شود
و هذه أَبنائُکِ تدعُوکِ یا أُمَّ الحسین
و هذه أَبنائُکِ تدعُوکِ یا أُمَّ الحسین
اینها فرزندان تواند ای مادر حسین که تو را می خوانند
زهراءُ دَومًا قَلبی یُنادی
زهراءُ دَومًا قَلبی یُنادی
دل من همیشه تو را می خواند یا زهرا !
یا بَضعةً مِن خیرِ العبادِ
یا بَضعةً مِن خیرِ العبادِ
ای پاره تن بهترین بندگان
ذِکراکِ رمزٌ لِلاتّحادِ
ذِکراکِ رمزٌ لِلاتّحادِ
یاد تو رمز اتحاد ماست
فاطمة! یا بَضعةَ المصطفی! فاطمة! تبکی لکِ عینُ الوَفی
فاطمة! یا بَضعةَ المصطفی! فاطمة! تبکی لکِ عینُ الوَفی
فاطمه! ای پاره تن مصطفی! فاطمه! دیدگان وفا در عزای تو می گریند
مداحی میثم مطیعی به زبان عربی
پی نوشت: فوق العاده زیباست ...
۹۳/۰۱/۱۱
از غربت شهیدگمنام دانشگاه رنجیده خاطر بودم و دست بسته...امروز روز خوبی برای برادر شهیدمون بود ...تنها با بیان ساده میتونم بگم بهش :دیدی داداش خیلی هم غریب نیستی..هستن هنوز کسانی که به عشق اربابشون و شما ، خواهرانه و برادرانه توی دلشون ول ولست واسه خواستن شهادت ....
و اما در آخر: یک سالست دلم میتپد که بگویم:کاش میدانستم نامت را؟می آموختم راهت را....